ورود بی وفا ممنوع

جلسه محاکمه عشق بود

و قاضی عقل ‘

و عشق محکوم به تبعید به دور ترین نقطه ی مغزشده بود

یعنی فراموشی ‘

قلب تقاضای عفو عشق را داشت

ولی همه اعضا با او مخالف بودند

قلب شروع کرد به طرفداری از عشق

آهای چشم مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی

و شما پاها که همیشه آماده رفتن به سویش بودید

حالا چرا این چنین با او مخالفید؟

همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه ی اعتراض جلسه را ترک کردند

تنها عقل و قلب در جلسه ماندند

عقل گفت: دیدی قلب همه از عشق بیزارند!

ولی من متحیرم که با وجودی که عشق بیشتر از همه تو را آزرده

چرا هنوز از او حمایت می کنی؟!

قلب نالید: که من بدون وجود عشق دیگر نخواهم بود

و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل را تکرار می کند

و فقط با عشق می توانم یک قلب واقعی باشم.

پس من همیشه از او حمایت خواهم کردحتی اگر نابود شوم

پریسا |پنج شنبه 26 آبان 1390برچسب:, | 12:39 |

بيا و دست نوازش بكش به روي دل من كه غول عشق تو از اين چراغ جادويي ـ

به در بيايد و دور سرت بگردد و قربان چشم هات کند هر چه را كه مي‌گويي

غزالكم! چه بگويم كه ناز و غمزه‌ی آن چشم‌های مست و ملنگت چه کرده با دل من؟

كه این چنین دل بی‌تاب من طلسم شده توی خواب و خنده‌ی آن چشم‌های آهويي

كمي بخند، لبت پرتقال پاره‌ي خوني است، ميوه اي به قشنگيّ گونه‌های تو نيست

كمي بخند که شاباش گونه هات کنم، صد هزار پولك غلتان آلبالويي

تو مثل سيب پر از آب و تاب وسوسه هستيّ و من انار ترك خورده‌ي دو تكّه شده

تو مثل يك لب سرخاب خورده‌ي نمكينيّ و من يك آب نباتيّ ترش ليمويي

***

تو دست می‌شویی، آب بركه مثل النگوي نقره دور مچت حلقه مي‌شود، اما

همین که من به النگوی دست‌های تو زل می‌زنم، دو مرتبه از آب دست می‌شویي

بيا و دست نوازش بكش به روي دل من كه غول عشق تو از اين چراغ جادويي ـ

به در بيايد و دور سرت بگردد و قربان چشم هات کند هر چه را كه مي‌گويي

غزالكم! چه بگويم كه ناز و غمزه‌ی آن چشم‌های مست و ملنگت چه کرده با دل من؟

كه این چنین دل بی‌تاب من طلسم شده توی خواب و خنده‌ی آن چشم‌های آهويي

كمي بخند، لبت پرتقال پاره‌ي خوني است، ميوه اي به قشنگيّ گونه‌های تو نيست

كمي بخند که شاباش گونه هات کنم، صد هزار پولك غلتان آلبالويي

تو مثل سيب پر از آب و تاب وسوسه هستيّ و من انار ترك خورده‌ي دو تكّه شده

تو مثل يك لب سرخاب خورده‌ي نمكينيّ و من يك آب نباتيّ ترش ليمويي

***

تو دست می‌شویی، آب بركه مثل النگوي نقره دور مچت حلقه مي‌شود، اما

همین که من به النگوی دست‌های تو زل می‌زنم، دو مرتبه از آب دست می‌شویي

بيا و دست نوازش بكش به روي دل من كه غول عشق تو از اين چراغ جادويي ـ

به در بيايد و دور سرت بگردد و قربان چشم هات کند هر چه را كه مي‌گويي

غزالكم! چه بگويم كه ناز و غمزه‌ی آن چشم‌های مست و ملنگت چه کرده با دل من؟

كه این چنین دل بی‌تاب من طلسم شده توی خواب و خنده‌ی آن چشم‌های آهويي

كمي بخند، لبت پرتقال پاره‌ي خوني است، ميوه اي به قشنگيّ گونه‌های تو نيست

كمي بخند که شاباش گونه هات کنم، صد هزار پولك غلتان آلبالويي

تو مثل سيب پر از آب و تاب وسوسه هستيّ و من انار ترك خورده‌ي دو تكّه شده

تو مثل يك لب سرخاب خورده‌ي نمكينيّ و من يك آب نباتيّ ترش ليمويي

***

تو دست می‌شویی، آب بركه مثل النگوي نقره دور مچت حلقه مي‌شود، اما

همین که من به النگوی دست‌های تو زل می‌زنم، دو مرتبه از آب دست می‌شویي

بيا و دست نوازش بكش به روي دل من كه غول عشق تو از اين چراغ جادويي ـ

به در بيايد و دور سرت بگردد و قربان چشم هات کند هر چه را كه مي‌گويي

غزالكم! چه بگويم كه ناز و غمزه‌ی آن چشم‌های مست و ملنگت چه کرده با دل من؟

كه این چنین دل بی‌تاب من طلسم شده توی خواب و خنده‌ی آن چشم‌های آهويي

كمي بخند، لبت پرتقال پاره‌ي خوني است، ميوه اي به قشنگيّ گونه‌های تو نيست

كمي بخند که شاباش گونه هات کنم، صد هزار پولك غلتان آلبالويي

تو مثل سيب پر از آب و تاب وسوسه هستيّ و من انار ترك خورده‌ي دو تكّه شده

تو مثل يك لب سرخاب خورده‌ي نمكينيّ و من يك آب نباتيّ ترش ليمويي

***

تو دست می‌شویی، آب بركه مثل النگوي نقره دور مچت حلقه مي‌شود، اما

همین که من به النگوی دست‌های تو زل می‌زنم، دو مرتبه از آب دست می‌شویي

پریسا |پنج شنبه 26 آبان 1390برچسب:, | 10:7 |

بيا و دست نوازش بكش به روي دل من كه غول عشق تو از اين چراغ جادويي ـ

به در بيايد و دور سرت بگردد و قربان چشم هات کند هر چه را كه مي‌گويي

غزالكم! چه بگويم كه ناز و غمزه‌ی آن چشم‌های مست و ملنگت چه کرده با دل من؟

كه این چنین دل بی‌تاب من طلسم شده توی خواب و خنده‌ی آن چشم‌های آهويي

كمي بخند، لبت پرتقال پاره‌ي خوني است، ميوه اي به قشنگيّ گونه‌های تو نيست

كمي بخند که شاباش گونه هات کنم، صد هزار پولك غلتان آلبالويي

تو مثل سيب پر از آب و تاب وسوسه هستيّ و من انار ترك خورده‌ي دو تكّه شده

تو مثل يك لب سرخاب خورده‌ي نمكينيّ و من يك آب نباتيّ ترش ليمويي

***

تو دست می‌شویی، آب بركه مثل النگوي نقره دور مچت حلقه مي‌شود، اما

همین که من به النگوی دست‌های تو زل می‌زنم، دو مرتبه از آب دست می‌شویي

بيا و دست نوازش بكش به روي دل من كه غول عشق تو از اين چراغ جادويي ـ

به در بيايد و دور سرت بگردد و قربان چشم هات کند هر چه را كه مي‌گويي

غزالكم! چه بگويم كه ناز و غمزه‌ی آن چشم‌های مست و ملنگت چه کرده با دل من؟

كه این چنین دل بی‌تاب من طلسم شده توی خواب و خنده‌ی آن چشم‌های آهويي

كمي بخند، لبت پرتقال پاره‌ي خوني است، ميوه اي به قشنگيّ گونه‌های تو نيست

كمي بخند که شاباش گونه هات کنم، صد هزار پولك غلتان آلبالويي

تو مثل سيب پر از آب و تاب وسوسه هستيّ و من انار ترك خورده‌ي دو تكّه شده

تو مثل يك لب سرخاب خورده‌ي نمكينيّ و من يك آب نباتيّ ترش ليمويي

***

تو دست می‌شویی، آب بركه مثل النگوي نقره دور مچت حلقه مي‌شود، اما

همین که من به النگوی دست‌های تو زل می‌زنم، دو مرتبه از آب دست می‌شویي

بيا و دست نوازش بكش به روي دل من كه غول عشق تو از اين چراغ جادويي ـ

به در بيايد و دور سرت بگردد و قربان چشم هات کند هر چه را كه مي‌گويي

غزالكم! چه بگويم كه ناز و غمزه‌ی آن چشم‌های مست و ملنگت چه کرده با دل من؟

كه این چنین دل بی‌تاب من طلسم شده توی خواب و خنده‌ی آن چشم‌های آهويي

كمي بخند، لبت پرتقال پاره‌ي خوني است، ميوه اي به قشنگيّ گونه‌های تو نيست

كمي بخند که شاباش گونه هات کنم، صد هزار پولك غلتان آلبالويي

تو مثل سيب پر از آب و تاب وسوسه هستيّ و من انار ترك خورده‌ي دو تكّه شده

تو مثل يك لب سرخاب خورده‌ي نمكينيّ و من يك آب نباتيّ ترش ليمويي

***

تو دست می‌شویی، آب بركه مثل النگوي نقره دور مچت حلقه مي‌شود، اما

همین که من به النگوی دست‌های تو زل می‌زنم، دو مرتبه از آب دست می‌شویي

بيا و دست نوازش بكش به روي دل من كه غول عشق تو از اين چراغ جادويي ـ

به در بيايد و دور سرت بگردد و قربان چشم هات کند هر چه را كه مي‌گويي

غزالكم! چه بگويم كه ناز و غمزه‌ی آن چشم‌های مست و ملنگت چه کرده با دل من؟

كه این چنین دل بی‌تاب من طلسم شده توی خواب و خنده‌ی آن چشم‌های آهويي

كمي بخند، لبت پرتقال پاره‌ي خوني است، ميوه اي به قشنگيّ گونه‌های تو نيست

كمي بخند که شاباش گونه هات کنم، صد هزار پولك غلتان آلبالويي

تو مثل سيب پر از آب و تاب وسوسه هستيّ و من انار ترك خورده‌ي دو تكّه شده

تو مثل يك لب سرخاب خورده‌ي نمكينيّ و من يك آب نباتيّ ترش ليمويي

***

تو دست می‌شویی، آب بركه مثل النگوي نقره دور مچت حلقه مي‌شود، اما

همین که من به النگوی دست‌های تو زل می‌زنم، دو مرتبه از آب دست می‌شویي

پریسا |پنج شنبه 26 آبان 1390برچسب:, | 10:1 |

m7f.mihanblog.com عکس های متحرک عاشقانه دختر و پسرm7f.mihanblog.com عکس های متحرک عاشقانه دختر و پسرm7f.mihanblog.com عکس های متحرک عاشقانه دختر و پسرm7f.mihanblog.com عکس های متحرک عاشقانه دختر و پسربرای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید
نام:  1.gif
مشاهده: 232
حجم:  25.2 کیلو بایتبرای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید
نام:  74.gif
مشاهده: 258
حجم:  217.8 کیلو بایتبرای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید
نام:  34.gif
مشاهده: 203
حجم:  44.6 کیلو بایتبرای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید
نام:  1.gif
مشاهده: 225
حجم:  43.5 کیلو بایت

پریسا |یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:, | 20:28 |